گاهی زندگی
به کام ماست
گاهی زندگی
همچون پرستوهاست
گاهی ما را می برد
با نسیم آرزوها
گاهی ما را می خنداند
با اندکی نگاه
گاهی ما را دلخوش می کند
به یافته ها
گاهی ما را می برد
به صدر آرزوها
گاهی چشمک می زند دل آرا
می گوید تو بیا دل آرا
( دل آرا شرکاء )
Delara shoraka
ساخقشنش
av;h
shoraka
نشست بر لبان سرخم
گل لبخند یاد تو
من می بویم و لمس می کنم
آن گل های عنابی یاد تو
و در آن ساعت های ناتمام
دل آرا مینگرم یاد تو
( دل آرا شرکاء )
دیدم مشکلات روزگار
بسان دریا یی گل آلود
موج می زدند و می آمدند
از هر سو
نگاه کردم به آن
از اعماق وجود
برداشتم گام به سوی آن
و لبخند زدم دل آرا
و امیدوار
( دل آرا شرکاء )
shoraka
ساخقشنش
av;h
می گفت نازنین مادرم
نگاه کن به آب روان
و بسپار غمهایت را به آن
نگاه کن به آسمان
و دلت را بگشا چو آن
نگاه کن به سبزه
و بدان که زندگی
سبزه و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
shoraka
delara
گشودم پنجره را
به سمت زیبایی دل
دوختم نگاه م را
به پگاه صبح
و لبخند زدم دل آرا
به نسیم دلنشین صبح
( دل آرا شرکاء )
shoraka
delara
در هوای خوب و دلپذیر
می توان استشمام کرد
عطر دل آرای زندگی
( دل آرا شرکاء )
shoraka
delara
شاعر محبوب زن ایرانی دل آرا شرکا
رفته بودیم
برای بازی مفرح بولینگ
بودم در جایگاه
پرتاب توپ بولینگ
نگریستم
به آن توپ سنگین بولینگ
فکرم شد معطوف
کار و هدف و توپ بولینگ
می اندیشیدم
به تشابه هدف و بازی بولینگ
انتخاب هدف بزرگتر
برداشتن توپی سنگین تر
و آنگاه برداشتن گام
در مسیر شروع
و سپس افتادن
در مسیر درست
و رفتن و رفتن
تا رسیدن به پیروزی شیرین
و موفقیت دل آرا
( دل آرا شرکاء )
می گذرد زمان و دقایق
می رود در رودی همچون قایق
دریاب لحظات کنون
که تو را کند لایق
هم زندگی کن دل آرا
هم خوبی کن دل آرا
( دل آرا شرکاء )
shoraka
delara
می روند خاطرات
در رودخانه اذهان
چه دل آرا و چه غم انگیز
دستی بیانداز و بگیر
آن شاخه زیبای محبت
در لحظه کنون
که تو را بیرون کشد
از آن سکون
( دل آرا شرکاء )
shoraka
delara
با آن عینک طلایی رویا
بود جهان کودکی ام
زیبا و دل آرا
در جهانم نبود
آشفتگی و ظلم
همه را می دیدم
در تفاهم و صلح
( دل آرا شرکاء )
shoraka
delara